فقط صدای تیک تاک ساعت شنیده میشد.همجا در سکوت ارامش بخش مطلقی بود،همه در خواب ناز بودن.

ریییییییییینگگگگگگگ!!!!رینگگگگگگگگگگگگگ!!!!!

از جام پریدم:چی کی کجااااااااااااااا0_0 بیدارم بیدارمممم!!!

و موبایلمرو برداشتم و زنگ هشدارشرو خاموش کردم.خودمو کشو قوس دادم و خمیازه کشیدم،هنوز برای بیدار شدن زود بود.ولی باید اینکاررو میکردم!!!چون سرویس دهنده وبلاگی که توش داستانامو میذاشتم بخاطر یه ارور مسخره فقط همین ساعتها میذاشت که مطلب ارسال کنم.با موهای هپلی هپو و چشمهای گود افتاده نشستم پشت کامپیوتر.فوری روشنش کردم وداستانمو که از قبل نوشته بودم تو وبلاگ کپی کردم وووووو.ارسال؟!

وات دا فاک؟!نه.وات دا فاکککککککککککککک>=|||||||


حتما باید با نماز صبح بیدار شم که ارسال کنی؟!اخه لعنتی؟!

دام:اسنیل!!!اسنیپپپپپپپپپپپپ>=|

جفتشون پشت سرم با سر وضع داغون خواب الودگی ظاهر شدن:بله سانست شیمر.

گفتم:این لعنتی بازم ارور داد!!!!حالا من چه گهی بخورم؟!!!!

اسنیل:میتونین شوکولات بخورین*-*

عربده زدم:نهههههههههههههه!!!!!!من به شکلات حساسیت دارمممم!!!!وسط این بدبختی شکلات به چه دردم میخورههههههه؟!میخوام هردوتونو کتک بزنمممممممممممم!!!!!!!!!!!!!

اسنیپ:ب-بازموبلاگت؟!0_0

اشکامو پاک کردم:حالا که میخوام عین ادم پست بذارم وداستان بنویسم نمیذارههه:^:

اسنیل:خو چرا یجای دیگه وبلاگ نمیزنین-

پوکر گفتم:خنگه خدا میخواستم بزنم،ننه کوچیکه گفت جاهای دیگه خوب نیست:^:

اسنیل:خوب حالا یچیزیو امتحان کنین!ضرر که نمیکنین^^

اسنیپ حرفشرو تایید کرد:اهوم اهوم!

شقیقه هامرو مالوندم:خیله خوب منگلا،امتحان میکنم!


و این گونه بود که این وبلاگ بوجود اومد!

بخدا اعصاب نمونده بود برام=|

حالا حالا ها خاطرات نمیذارم

ولی بگین موضوع بعدی برای خاطرات چی باشه:

1-کرونا

2-کلاس مجازی

3-بدبختی های ارت کشیدن


CartoonLand Wiki حالا ,اسنیل ,وبلاگ ,بدبختی ,^ ,شکلات ,^ اسنیل ,وات دا ,میخوام عین ,که میخوام ,عین ادممنبع

بازم نقاشی!!!!

بر باد رفته!!!!

!!!Hello Characters

مشخصات

آخرین مطالب این وبلاگ

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها

فیلم , اهنگ , خبر , سریال تخفیف خبر فردا ناب فایلز آرش کمال نوین ارز دیجیتال News فروش اینترنتی لوله استیل جک پارکینگ عقیق و فیروز